ماه مهمانی خدا شروع شده... چه مهمانی خوبی... چه میزبان خوبی...

چقدر این ماه دوست داشتنیه... و چقدر عجیب... خوب که نگاه کنی میبینی همه ی عشق ها

در این ماه تجسم میابند... جاده های محبت بهم میرسند... عشق های مختلف بهم گره میخورند و میشوند یکی...

مهمان خدایی، هر لحظه وجودشو حس میکنی، دم افطار وقتی خودتو برای خدات

لوس میکنی، آغوش بازشو میبینی و خودتو رها میکنی توی بغل خدا...

دل شب وقتی به ساعت خاصی میرسی انگار یکی با نوازش، با یه صدای مهربون توی

گوشت میخونه "قم اللیل الا قلیلا" بلند میشی برای نماز شب و به یاد رسول عشق دلت پر از شعف میشه

اصلا حس میکنی خود حضرت رسول سعی میکنه با مهربونی بیدارت کنه و بگه جایی که برکتی

باشه و جای یکی از اهل دینم خالی باشه من بیتابش میشم...

به نماز صبح می ایستی... هربار که به سجده میری غم عالم توی دلت میشینه...

دلت میره به سحری، مسجدی، محرابی، فرق شکافته ای...

و با تمام دلت میگی اللهم عجل لولیک الفرج...

قرص ماه که کامل بشه، دلت لبریزاز غم و شادی میشه، شادی از شادی خانه علی(ع) و زهرا(س)،

اما یاد غربت امام کریمت دلتو میسوزونه، غربت زندگیش، شهادتش، بارگاهش...

و با تمام دلت میگی اللهم عجل لولیک الفرج...

محرم نیست اما روزی در این ماه وجود نداره که غم کربلا دلو آتش نزنه...

تشنه که میشی... آب که میبینی... دلت که میگیره... چشمات که خیس میشه...

السلام علی العباس که میگی...

افطار که میکنی... آب که مینوشی... بغض که میکنی... سلام بر حسینت رو که با اشک میگی...

انگار هر لحظه اش برات روضه روز دهم میخونن، و تو با تمام دلت میگی اللهم عجل لولیک الفرج

انگار از شب اول آماده ات میکنن برای شب های قدر، برای اینکه بدونی چه بخواهی از خدات...

تشنه ات میکنند برای او، که اومدنشو بخوای ...

امظا.